دلم میخواد از این دنیا جدا شم...
دگر با اهل این دنیا نباشم...
نشینم گوشه ای ارام و زیبا..
.باقی عمر خود با یار باشم...
دلم میخواد زنم بر کوه و صحرا...
ز خود بیخود شوم در دشت رویا...
نفس تازه کنم در باغ و بوستان...
چو مرغی پر کشم رو سوی بالا...
دلم میخواد که فریاد وفغانم...
رسد برگوش دادار زمانم...
کنم خنده زدست این زمانه...
ز دل بیرون بریزم هرچه دانم...
دلم میخواد که ویرانی نبینم...
پریشان حال و گریانی نبینم...
به هر جا میروم مهرومحبت...
رسم جائی که حیوانی نبینم.............
موضوعات مرتبط: 118- دشت رویا..........، ،
برچسبها: